سلام من قبلا پست گذاشته بودم اینجا
مشکلم همیشه خیانت پی در پی پدرم به مادرم بوده
تا اینکه یکی دوماه پیش دیدم مادرم که انسان معتقدیم هست با یه آقایی در ارتباطه و براش عکس بی حجاب میفرسته. خیلی شوکه شده بودم. مادرم همش حرفای احساسی میزد که من خیلی دوستت دارم و... و اون آدم فقط حرفای جنسی میزد که مادرم طرفه میرفت از جواب بهش.من مطمئنم این آدم که با زن شوهر دار اینجوری حرف میزنه آدم درستی نیست. مامانم دلشو خوش کرده به این برسه ولی قطعا این آدم دو روز دیگه بهش میگه تو که شوهر داشتی با من بودی الانم با هزار نفر دیگه ای! من خیلی زجر کشیدم برا این موضوع که توی یه خونه که فضاش اینقدر سرده دارم زندگی میکنم... تا اینکه دیدم مادرم به اون آقا گفته موضوع طلاقش از پدرم کاملا جدی کلید خورده...من واقعا نمیتونم این یکیو تحمل کنم. سر قضیه خیانت پدرم من ۶ سال درگیر بودم. اعتماد به نفسم له شد. استرس خیلی شدید گرفتم زندگیم داغون شد واقعا. کل نوجوونیم سیاه و تباه شد. این یکی دیگه خارج از توان و تحمل منه. بعد از ۲۳ سال زندگی مشترکشون . ضمنا من میدونم پدرم آدم انتقامی ایه . یعنی طلاق برای خیلی از زندگی ها راه حله ولی قطعا تو زندگی ما نیست. خون هممون تو شیشه میشه. ما تازه خونمونو عوض کردیم و اومدیم جایی که مادرم همیشه میخواست ولی واقعا سرد شده و طلاق عاطفی گرفته در واقع. من ۱۸ سالمه کنکور دارم هیچی نخوندم امسال من حافظم خیلی خوبه همه دوستام میگن تو حیف شدی. یه خواهر ۱۳ ساله دارم همش به سرنوشت اون فکر میکنم. من خیلی حالم بده دلم داره میترکه توروخدا باهام حرف بزنید تو تمام زندگیم یه روز آب خوش از گلوم پایین نرفته...